رمان قرعه به نام سه نفر قسمت 3
ترلان:تانیا من برم دوتا بستنی بگیرم بیام..تانیا:باشه برو..راستی قیفی بگیر..دو رنگ.. ترلان:باشه.. تانیا نگاهش به چرخ و فلک بود که تازه از حرکت ایستاده بود..کابینی که تارا سوار شده بود خیلی از زمین فاصله داشت.. ترلان با دوتا بستنی قیفیِ بزرگ برگشت..یکیش و داد به تانیا..
- ۳ نظر
- ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۰:۴۲