رمان طلایه قسمت اولشخصیت های داستان : اردوان صولتی | طلایه مشایخی
خلاصه داستان : داستان درباره ی دختری است به اسم طلایه با اصلیت اهوازی که ساکن اصفهان است. روزی طلایه که از قضا خانواده ای متدین و مذهبی دارد به تولد دوستش دعوت شده و با کلی خواهش و التماس رضایت مادرش را مبنی بر رفتنش به جشن جلب می کند اما بعد
از شرکت در جشن متوجه جو ناسالم آنجا شده و تصمیم به ترک مهمانی میگیرد که وقتی موضوع را با دوستش درمیان میگذارد فریبا مانع از رفتن او شده و او را تا نیمه شب نگه می دارد. بالاخره با کلی خواهش فریبا رضایت میدهد طلایه را همراه یکی از پسرها به نام اشکان که او هم حال طبیعی نداشته راهی خانه کند. در راه بازگشت اشکان طلایه را به ویلایی در آن نزدیکی می برد ، طلایه که انتظار چنین چیزی را نداشته از شدت ترس بیهوش میشود و وقتی بهوش میاد درد عجیبی در بدن خود حس می کند و خود را داخل ویلا میبیند.